در این نوشته از دلبرانه می خواهیم تعداد زیادی عکس استوری ایام فاطمیه ویژه ایام شهادت حضرت زهرا (س) خدمت شما ارائه نماییم.
چنانچه به دنبال تصاویری زیبا برای استوری یا پست در شبکه های اجتماعی با موضوع فاطمیه می گردید تا انتهای ایان پست با ما همراه شوید.
در ادامه مجموعه ای متنوع از تعدادی عکس استوری ایام فاطمیه با بهترین کیفیت را آماده و منشتر کرده ایم.
بسم الله الرحمن الرحیم
هر شب که آه تا به سحر گاه می کشم
با اشک شعله بر جگر ماه می کشم
تا باز هم به شِکوه نگویند بس کنم
آهسته گریه می کنم و آه می کشم
خواب دیده ام که رفتنی شده ام
تا چه افتد خلاصه تعبیرم
زحمت ماندن مرا نکشید
من همین کنج خانه می میرم
بعد نه سال زندگی دیدی
آن صفای قدیم کم کم رفت
رفتنم یا نرفتنم باتوست
تو بگویی نرو نخواهم رفت
تا که از خانه میروی بیرون
می روم یک کنار می افتم
شب که خوابم نمبرد از درد
روز هم چند بار می افتم
عکس استوری فاطمیه
یاد داری شب عروسیمان
عرش را گلفروش من کردی
من که یادم نمی رود اصلا
گوشواره به گوش من کردی
تا که از راه آمدی گفتم
آفتاب یگانه ام آمد
دست من را به دست تو دادند
گفتم آقای خانه ام آمد
همه ی صورتم اذیت شد
راه من را که بست درکوچه
جان این بچه ها ببخش مرا
گوشواره شکست درکوچه
طیّ نه سال زندگی با هم
هیچ چون و چرا نمی کردیم
خواب برچشممان نمی آمد
تا که هم را دعا نمی کردیم
استوری شهادت حضرت زهرا (س)
درد بسیار غصه هم بسیار
چون گرفتارها اسیرشدم
فضه می گفت که شکسته شدم
جان زهرا چقدر پیر شدم ؟
این حسین مرا که مبینی
حرفی از سینه پهلویش نزدم
تو خودت شاهدی که از اول
بی وضو دست بر مویش نزدم
می روی اما غممان را چه کارش می کنی
درد بسیار است و درمان را چه کارش می کنی
لا اقل به سن و سال بچه هایم رحم کن
پیرهن مشکی طفلان را چه کارش می کنی
خون می رود ز چشم ترم پای رفتنت
پشتم خمید پای تماشای رفتنت
باز سفر مبند از این خانه صبر کن
خانه هنوز نیست مهیای رفتنت
تو را به جان علی بین ربنای خودت
دعای مرگ نخواهی همه برای خودت
دلم شکسته ز عجل وفات گفتن تو
بگیرجان علی همره شفای خودت
استوری با موضوع فاطمیه
او قصد رفتن کرده است و بار بسته است
سردرد دارد بر سرش دستار بسته است
میخواست مولا از غریبی دربیاید
اما به هر در میزند انگار بسته است
شب شد و مادرمان گفت: کجایی زینب؟
گفت: سجاده ی من را تو بیانداز امشب
کمکم کن که به محراب نمازم بروم
تا به آرامگه راز و نیازم بروم
سرفه می کرد ولی باز خودش نان می پخت
شد رخش زرد ولی باز خودش نان می پخت
چقدر در وسط دود تنش می لرزید
وقت برداشتن نان بدنش می لرزید
بازو اگر مدد کندم دور از همه
آب وضوی آخرم از چاه می کشم
با نیمه جانیم شب خود صبح می کنم
با درد سینه ام نفسی گاه می کشم
عکس استوری ویژه فاطمیه
مادر که عزم رفتن از این خانه دارد
آرام آرام ای خدا جان می سپارد
هر شب کنار بستر او یک فرشته
می آید و زخم تنش را می شمارد
آیا اجازه می دهی گویم تو را مادر
من بی بها هستم تو هستی پر بها مادر
از مادری تو علی باور شدیم آری
پرورده ای ما را غلام مرتضی مادر
گریه نکن که با همه بیماری ام علی
قد خم نکرد روح سپیداری ام علی
من راز خون سرخ خدایم که تا ابد
در ذوالفقار غیرت تو جاری ام علی
مُردی تو از غریبی و من باز زنده ام
شرمنده ام از این همه کم کاری ام علی
رنگ کبود چشم سحر می کشد مرا
ابری که بسته دیده ی تر می کشد مرا
دست خدا و خانه نشینی... خدای من
مرغی که سر گرفته به پر می کشد مرا
یا زخم سینه می برم زیر خاک ها
یا پهلوی شکسته ز در می کشد مرا
وقت نماز نافله آمد ولی هنوز
درد شدید پا و کمر می کشد مرا
گل کرده روی پیرهنم عشق مرتضی
زخم عمیق ضربه ی در می کشد مرا
دارد تمام سینه من تیر می کشد
خونابه های زخم جگر می کشد مرا
خلوت تر از همیشه شده غربت شما
کمتر صدای اشک می آید در این سرا
زخم کبود بی کسی ام تازه می شود
تا می وزد غریبی تان در دل هوا
شمع نگاه یک نفر حتی غنیمت است
وقتی که روز و شب شده تاریک و بی صدا
در پشت میله های بقیع ات نشسته ام
پشت در بهشت نشستم ببین مرا
ای سایه سار این دل من نام پاک تان
من را ببر که سایه شوم روی قبرها
پشت دری نشسته ام و گریه می کنم
کو آن کسی که درد مرا می دهد دوا
از آن طرف که عطر گلی زخم خورده است
دارد کبود می وزد اینجا غم شما
دادم لباس نوکری ام را رفو کنند
باشد دوباره فاطمیه پاره اش کنم
عکس نوشته استوری شهادت حضرت زهرا
وای از این بازی که تو با صبر «حیدر» میکنی
چشم بر هم مینهد، چادر که بر سر میکنی
آه ای «اَمّن یُجیبِ» دختران بی پناه
«زینب»ت را پس چرا اینگونه «مضطر» میکنی
گویا دعای نیمه شبم بی اثر شده
یعنی که خون پهلوی تو بیشتر شده
دیگر نماز مادر من بی قنوت شد
دیگر شب بلند علی بی سحر شده
این زخمهای کهنه مداوا نمی شود
این جامه ها دگر تن زهرا نمی شود
بوران درد لطمه زده بر طراوتش
دیگر گل تبسم او وا نمی شود
ای مونس غروب غم انگیز روزها
دلدادگی بدون تو معنا نمی شود
در کوچه باغ های مدینه بهار من
بی اذن تو شکوفه شکوفا نمی شود
چگونه مردم دنیا تو را که می تابی
از آسمان بکشند و به کنج خانه برند !؟
نه! شک نکن! که برای شکستن یاست
میان شعله در با غلاف منتظرند
استوری شهادت حضرت زهرا
قسم به حُرمت آن چادری که خاکی شد
و شعله بر جگر زخم مجتبی انداخت
خدای نگذرد از آن حسود کور دلی
که سنگ جانب آئینۀ خدا انداخت
ای که فقط مقام تو خیر النسا شده
لعنت برآنکه منکر صدق شما شده
جایی که انبیا همگی سائلند وبس
لعنت برآنکه آمده وبی حیا شد
منبع: