در این نوشته از دلبرانه می خواهیم به مناسبت سالروز شهادت حاج قاسم تعدادی شعر کوتاه درباره حاج قاسم همرا عکس نوشته های زیبا خدمت شما ارائه نماییم.

اگر قصد دارید که به همین مناسبت شما هم مطلبی در فضای مجازی منتشر کنید و برای تولید محتوا نیاز به عکس و متن و شعر زیبا دارید تا انتهای این پست ما را همراهی نمایید.

در ادامه گلچنین از اشعار دوبیتی در مورد حاج قاسم + 10 عکس نوشته زیبا را برای شما آماده و جمع آوری کرده ایم.

اشعار کوتاه و دوبیتی درباره حاج قاسم سلیمانی

شعر کوتاه درباره حاج قاسم سلیمانی

وقت آن است که کیفر گردى

هدف شیعه ى حیدر گردى

چطوری اى سگ آمریکایى

وقت آن شد افقى برگردى

ای آنکه «عمودی» آمدی وِلگردی

در سوریه و عراق ساحل گردی

باپای خودت به سرزمینت برگرد

ورنه« افقی» مُچاله در گِل گردی

(اشاره به سخنرانی سید حسن نصرالله بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی)

این شورکه درامّت حزب الله است

محصول  بصیرت و دلِ آگاه است

کشتند سلیمانیِ ما را  مظلوم

والله ، قیامِ دیگری در راه است

اندوه دوباره می چکید از جسمش

شاید دل پاره می چکید از جسمش

پیراهن سبزش آسمانی شده بود

از بسکه ستاره می چکید از جسمش

در دل مردم ما شوق شهادت باقیست

به شهیدان وطن بانگ ارادت باقیست

همه ی شهر پر از عطر سلیمانی شد

رفت سردار ولی راه سعادت باقیست

سردار بدون واهمه… یعنی تو

محبوب قلوب ما همه... یعنی تو

گفتی بنویسند فقط سربازی...

سرباز عزیز فاطمه… یعنی تو

شعر کوتاه در مورد حاج قاسم

شعر کوتاه در مورد حاج قاسم

با پرچم یا امام بر خواهد خواست

مستحکم و مستدام بر خواهد خواست

هیهات که شیعه تا ابد بنشیند

یک روز به انتقام بر خواهد خواست

ای مقاوم...خدانگهدارت

یار قائم...خدانگهدارت

قسمتت بود که شوی تقسیم

حاج قاسم...خدانگهدارت

فردا که شود لحظه ی زانو زدنت

پنجاه و دو مشت می زنم در دهنت

پنجاه و دو لقمه ی نجس خواهی شد

پنجاه و دو سگ سیر شود از بدنت

رفتی و شهادت تو اعجاز کند

شور دگری ز عشق آغاز کند

چون خون جهان آرا در خرمشهر

خون تو مسیر قدس را باز کند

این معرکه آغاز رجزخوانی هاست

آغاز حماسه سلیمانی هاست

دیروز علم دست سلیمانی بود

امروز علم به دست قاآنی هاست

یک عمر شهید بود و دل باخته بود

بر دشمن و نفس خویشتن تاخته بود

از پیکر سوخته، نبودش باکی

او سوخته‌ای بود که «خودساخته» بود

اشعار کوتاه درباره سردار سلیمانی

اشعار کوتاه درباره سردار سلیمانی

دیدند در او غیرت ایرانی هست!

در عشق علی خلوص سلمانی هست

با دیدن انگشتری‌اش فهمیدند

اونیست و «خاتم سلیمانی» هست

سردار به یک اشاره برمى گردد

با پیکر پاره پاره برمى گردد

با منتقم خون شهیدان آرى

تا کرب و بلا دوباره برمى گردد

سردار عزیز، دردِ یاران این است

داغ تو براى رهبرى سنگین است

پرواز تو آدینه ى دلتنگى شد

تا روز ظهور،جمعه ها غمگین است

شهیدان غریبی پشت چشمان تو پنهانند
‎هزار آیینه در پلکت نماز صبح می‌خوانند

شب از شوق نگاهت سینه ریز از کهکشان دارد
‎به یادت اختران در هفت گردون مست و حیرانند

‎نگاه عاشقت از شاعران شهر دل برده
‎تبسم می‌کنی ابیات در تعبیر می‌مانند

‎سکوتت حرف‌ها دارد که در گفتن نمی‌آید
‎غزل‌هایم پر از آرامش اما قبل طوفانند

‎ببار ای ابر رحمت در دلم شوری ببار آور
‎کویرم، چشم‌های تشنه‌ام دلتنگ بارانند

تو سردار هزاران لشکر ملک سلیمانی
‎شهیدان در نگاه تو نماز عشق می‌خوانند

از دست خدا گرفت حاجت آخر
شد عاقبتش به خیر و برکت آخر
او مالک اشتر علی بود و رسید
در راه ولایت به شهادت آخر

قیامت می شود وقتی

خدا هم اشک می ریزد

به روی پیکر خونین قاسم

مصطفی هم اشک می ریزد

به روی جسم از آتش کبود

و دست بی جانش

تمام عرش و فرش و

کبریا هم اشک می ریزد

دو بیتی در مورد شهید سلیمانی

دو بیتی در مورد شهید سلیمانی

قسم به خون شهیدی که فخر عالم بود
همان که ناجی جان تبار عالم بود
همان که نوح شد و کشتی نجاتی ساخت
همان که زنده نگه دار دین و پرچم بود
خدای درد بگیر انتقام مظلومی
که روی زخم جهان بودنش چو مرهم بود

بی تو قاسم این محرم
داغمان افزون تر است
لاله های دشت زهرا
رنگشان گلگون تر است

ای خدا انتقام سختت کو؟
مشت محکم بر آن درختت کو؟
آن درختی که ریشه در خون داشت
آنکه رگ از یزید ملعون داشت
ای خدا ریشه کَن بکُن کافر
ریشه ی کافران بکَن آخر

ما خط شکنان جبهه ی اربابیم
با سلطه گران دشمن مادرزادیم
مرد و زنمان جسور و شیرند و غیور
سرباز رشید جنگ با الحادیم
در مکتب ارباب توانا شده ایم
ما مشق جهاد خویش را پس دادیم

همزاد عقاب و شیر و گرگیم و نهنگ
در مسند قدرتیم با لشکر و هنگ
بی نبرد و بی سلاح و بی خدعه و جنگ
با علم کنیم عرصه بر زندقه تنگ

من از نژاد شیرم
از نسل هژبرها
خارم به چشم روبه
و کفتار و گبرها
ای بت پرست پیر
بعد از رنج و صبرها
احیا شده ست قدرت
سینه ستبرها

من از نسل شیران شیرآورم
نه ذلت پذیر و نه تن پرورم
منم دختر بختیاری نژاد
نهد تاج عزت جهان بر سرم

شعر کوتاه در وصف حاج قاسم سلیمانی

شعر کوتاه در وصف حاج قاسم سلیمانی

مأمورم و مسئول که با جرم ستیزم
از صحنه ی پیکار نترسم، نگریزم
مأمورم از این خط مقدم بروم پیش
با تکیه به فرمانده و مولای عزیزم

با غبار چکمه هایت سرمه ای ساختم
و بر چشمان انتظار مجروحم کشیدم
کف اش را بوسه باران کردم
بلکه آرام گیرد قلب پناهنده ام
به دخیل رد پایت
تو فقط برگرد
و بگو این چکمه ی مخدوش
به تمام سرانشان می ارزد

افق نگاه شیر را
سگ ها نمی فهمند
شیر وقتی به دوردست ها می نگرد
ضوابط و اصولش را
در ذهنش پرداخته می کند
دورنمای ذهن شیر ورای عمر
تمام سگ های دنیاست
قوانین یک شیر
در ید تفکر اوست
و قدرتش در ید چنگ و دندان او نیست
بلکه در تفکر پویای اوست

دارالمکافات است این دنیا و این یعنی
از هر مصیبت شاد گشتی بر سرت آید
یعنی اگر بر بال خونینی زدی سنگی
با امر حق آن سنگ خونین بر پرت آید
هرکس شود غافل ز حق، بدجور می بازد
حتی اگر جفتش شود هم جور می بازد

تو که بر مرگ این و آن خندی
پایکوبی کنی به مرگ عبث
تو نپندار زنده ای زیرا
تو هماورد مُردگانی و بس

لحظه ای که به مُرده می خندی
یا به مرگش شود دلت مرخص
مُردگان بر جهالتت خندند
چون هماورد مُردگانی و بس

کافر همه را به راه خود اندازد
به گناه و اشتباه خود اندازد
گر تابع فکر اشتباهش گردی
همواره تو را به قعر چاه اندازد

شعر کوتاه با موضوع حاج قاسم

شعر کوتاه با موضوع حاج قاسم

حاج قاسم،تا اَبد،این راه ِ تو پاینده است

نام تو بر جان اهریمن شرر افکنده است

مرحبا،ای یاور ِ جان بر کف سید علی

بوده ای هرلحظه،هر دَم،تابع ِ امر ِ ولی

شور و عشق ِ جاودانت را همه+گان دیده اند

دشمنان از هیبت نامت،همه ترسیده اند

سازمانهای،سیا،موسادو اِف بی آی ،همه

آری از نام سپاه ِ قدس دارد واهمه

گر کُنی یک دَم اراده،با یگانهای عظیم

پُشت ِ تو،خوانم نماز ِ جمعه را در اورشلیم

ای سپهسالار ِ ایران،قلب تو پُر نور باد

دشمنان ِ رهبر و تو ،تا قیامت کور باد

بوسه بر انگشترت زد ماه، ای خورشید عشق

می‌کشد آیینه از دل، آه، ای خورشید عشق

روشن از خون تو گردیده‌ست آفاق حیات

شب‌پرستان نیستند آگاه، ای خورشید عشق

باید اصلاً شهید می‌شد او

تا به مردانگی مثل باشد

و همیشه برای قاسم‌ها

مرگ شیرین‌تر از عسل باشد

تبر هرقدر بر جان درختان می‌زنند، این باغ
دوباره می‌شود سرسبز از سرو سرافرازی
سر از پا گر چه نشناسند در این راه سربازان
ولی سردار! مثل تو، ندیدم هیچ سربازی‌

آن مرد خدا، یار خدا کو؟
فرماندۀ از کینه جدا کو؟
همراه ولی، دلدار علی
آن لالۀ خونین رها کو؟

در ماتم این بلای سنگین باید

از دیدۀ داغ‌دارمان خون بارد

«بی سر» نکند که بازگردد، سردار

«سر دار» خدا کند تنش باز آید

تو رفتی و ماندنی شدی در دل ما

پیروز همیشگی شدی بر دل ما

خورشید، غروب می‌رود اما صبح

پر می‌شود از نشانه‌اش منزل ما

شعر کوتاه در وصف قاسم سلیمانی

شعر کوتاه در وصف قاسم سلیمانی

سفر به‌خیر، علم را به دست ما بسپار

بخواب آسوده، از تو شد جهان بیدار

به انتقام تو باید قیامتی باشد

به انتقام تن تکه‌تکه‌ات، سردار

سکوت جمعۀ چشم‌انتظار، در تکرار

غروب جمعۀ دلگیر، بر جهان آوار

پس از تو جمعۀ ما زخم‌خورده‌تر شده است

لباس سرخ شهادت مبارکت سردار

خون تو در رگ ما در جریان تا به ابد

شادی و غم گذرد بعد تو از حد و عدد

دمی آرام نشینیم که تا خرد کنیم

گردن قاتل تو، حیدر کرار مدد

می‌توان دید دگر وعدۀ قرآنی را

خیل «من ینتظر» و جلوۀ ربانی را

داغداریم ولی نیک بدان ای دشمن

نتوان بست دگر راه سلیمانی را

 

منبع:

https://delbaraneh.com/sms/short-poem-about-ghasem-soleimani/